«روستای کهنه، زادگاه دلربای من، دلنوشته های سلما اکبری ( محمّد)»

ساخت وبلاگ

«روستایِ کهنه، زادگاهِ دلربای من»

«دلنوشته های سلما اکبری ( محمّد)»

​​​​​​

زندگی در روستای زیبای من، معنی خوشحالی بی دلیل از خوب بودن است!
روستای من از هر سو بدان بنگری زیباست!
طبیعت دلربایش، مردمان خون گرمش، رسوم و تاریخچه با ارزشش، از هر نگاهی زیباست!
در شب های تابستانی، زیر نور مهتاب، عجیب دلرباست!
در زمستان های پر بارش، دور تا دور روستا مانند یک گودال کوچک پر از آب میشود، گاهاً مرغابی ها سر به آب ها می زنند و می روند!
در غروبش، علف های هرز زمین ها، گندم های بلندش، به دوربین هایمان چشمک می زنند!
کوه هایی که مانند یک سرسره کوچک، کودکان را به وجد می آورد، باعث خنده و شادی آن ها می شود!
برکه هایی که کنار هم ساخته شده اند، حوض هایی که پر از آب است و برگ درختان گِز روی آن ریخته شده، نور خورشید به گز ها می تابد، تنه زیبا قامت شان را مانند یک درخت کوچک روی آب تنی می کند، نسیم خنکی می وزد که آب هارا مجبور به تکان خوردن می کند!
گردشگرانی از روستاها و شهرستان های اطراف به خانه های تاریخی با ناب ترین معماری، معماری سنّتی گِلی جنوب، سر می زنند با آن ها عکس می گیرند!
درختان نخل کنار هم مانند یک خانواده کاشته شده اند، وقت برداشت محصولات آن ها است!
خرما‌ ها مانند انار، کنار هم نشسته اند و به پدر بزرگ هایمان سلام می کنند!
صدای تَق تَق تلمبه های آبی کشاورزی، صدای جیک جیک گنجشکان، طبیعت روستایم را کامل می کند...
اما...! کمی جای اما دارد سخن گفتن از دشت وسیع و همواری که شب های عاشقانه ی تابستان، محفل خنکی م یسازد برای جوانان و پیران روستای من! دشتِ بابونه!
شب های روشنی که شن های یکدست آن صحرای بکر، در تلالوی مهتاب، نیل انگون و آرام، دلنوازی می کند!
شورانگیزی مردمم، کمی وابسته به این شب نشینی هاست، من مردمم را، من کهنه ام را، کمی بیش از خیلی، می ستایم، درود خدا بر شما هم‌ولایتی‌های مهربانم....

«دلنوشته های سلما اکبری ( محمّد)»

پایگاه اطلاع رسانی مربوطی...
ما را در سایت پایگاه اطلاع رسانی مربوطی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حاجی پور marbooti بازدید : 197 تاريخ : يکشنبه 20 شهريور 1401 ساعت: 23:38

خبرنامه