ضرورت اختصاص یک روزبرای تکریم بزرگ ترها

ساخت وبلاگ

 http://s7.picofile.com/file/8267118850/Fatemeh_Kamalnejad.jpg

نویسنده :فاطمه کمال نژاداز بندرعباس

احترام گاهی فکر می کنم کاش یک روز خاص را برای احترام گذاشتن به بزرگ ترها اختصاص می دادن. وقتی که کودک بودیم پدر و مادرمان موقعی که می خواستن احترام را یادآور شوند می گفتن ما جلوی پدر و مادرمان پا هم دراز نمی کردیم .

ما بچه های دهه شصت جلوی پدر و مادر پا دراز می کردیم حتی وقتی تلویزیون می دیدیم بدون توجه جلوی تلویزیون دراز می کشیدیم. ولی احترام بزرگ تر باز هم سرجای خودش باقی بود.

مدرسه که می رفتیم از روز اول یاد می گرفتیم که معلم را باید همانند مادر دوم دانست و احترام کرد.از همان کودکی در کتابها یاد می گرفتیم احترام به دیگران واجب است چه در صف اتوبوس باشد یا صف نانوایی ؛فرقی نمی کند.

در خانه هم آن زمانها تعداد بچه ها زیاد بود معمولا برای پاک کنی که بهتر پاک می کند یا تراشی که بهتر می تراشد بین بچه ها دعوا می شد ولی باز هم آن احترام خواهر برادری بر قرار بود. چون خانواده با عمه،عمو،خاله و دایی در ارتباط بود احترام به فامیل و صله رحم را یاد می گرفتیم. دخترها به سن ازواج که می رسیدند مادرها به دختر ،احترام به خانواده شوهر را آموزش می دادند. ولی بعدها احترام به بزرگ تر انگار بی رنگ شد. دوره بعد کودکان از پدر و مادر بیشتر از حق خود انتظار داشتن اگر خدای ناکرده کمی از انتظارات ریز و درشتشان برآورده نمی شد با بلند کردن صدا بر پدر و مادر به خواسته شان نایل می آمدند.

ابهت معلم برایشان از بین رفته بود. دیگر آن نگاه پر از احترام به معلم وجود نداشت . چون در خانه تنها بودن حتی احترام بین خواهر برادری هم یاد نمی گرفتن. دخترها و پسرها برای ازدواج و قبول مسولیت آموزش داده نمی شدند چه رسد که احترام به خانواده همسر را یاد بگیرند.

نمی دانم چرا اینها را به شمای جوان می گویم.شاید همان انتظار احترام باعث گفتن این موارد شده. فرزند آدم هر چه ارقام سنش بیشتر می شود ؛خودش را مستحق احترام بیشتر می داند. خاله ای داشتم که خدا رحمتش کند؛وقتی در قید حیات بود بیشتر وقتها به دیدنش می رفتم و چون گنجینه ای از دانسته ها و تجربه بود باهاش حرف می زدم . موقع دیدار کلی دعا برای سلامتی و دنیا و آخرتم می گفت و می افزود : همین که احترامم را نگه می کنی و به دیدینم می آی احساس زنده بودن و مفید بودن می کنم. و می گفت:

 بزرگ تر که می شی دل نازک تر می شی و با یک حرف ناراحت و با یک حرف خوشحال می شی. به هر حال همه اینها رو گفتم :که به این نتیجه برسیم که ما بیشتر حواسمان به دور و بر باشد و حرمت ها را نگه داریم چرا که احترام مانند شیشه است اگر شکست به هم چسباندنش دشوار می شود.

یه نکته هم که می خواهم در آخر ذکر کنم این است که خودم می دانم از کلمه احترام در این نوشته بسیار استفاده کردم و این از نظر طریقه صحیح نگارش اشتباه است ولی برای یادآوری و نهادینه شدنش، تکرار لازم بود./پیام دانش

پایگاه اطلاع رسانی مربوطی...
ما را در سایت پایگاه اطلاع رسانی مربوطی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حاجی پور marbooti بازدید : 284 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 6:37

خبرنامه